جلوی بچه ها غُرِ بی پولی نزنید!
به گزارش مجله سی نوا، خبرگزاری ایسنا: این روزا دیگه کسی نمیتونه ماشین خارجی خوب سوار شه به جز دزدا! این روزا کسی نمیتونه شغل درست و حسابی برای خودش دست و پا کنه مگه اینکه به یه جا وصل باشه! این روزا ...
ما خیلی وقت است که به تکرار کردن این جملات عادت نموده ایم؛ در خانه، میهمانی، مترو، تاکسی، صف نانوایی یا هر جای دیگری که چند هم صحبت خوب برای خودمان پیدا کنیم که حرف هایمان را تأیید نمایند و رسم شکایت کردن از جهان را خوب بلد باشند. غر می زنیم و غر می زنیم؛ از همه جا. بدون اینکه حواسمان باشد شاید در چند قدمی مان کودکی حرف هایمان را می شنود که رؤیای بزرگ شدن و خوشبخت شدن در سر می پروراند و ما اصلاً برایمان مهم نیست که با این حرف ها چقدر بچه هایمان را می رنجانیم و چقدر آن ها را از آینده ای که پیش رویشان است، می ترسانیم.
اگر شما پدر و مادری هستید که به غر زدن درباره شرایط اقتصای عادت دارید، این گزارش می تواند شما را از آسیبی که متوجه بچه هاتان است، مطلع کند.
چشم و هم چشمی نایک پوش ها و آدیداس پوش ها
دکتر مرجان علی قارداشی - روانشناس - در این باره می گوید: مدتی است به علت شرایط مالی که در جامعه حاکم شده است، شاهد ناتوانی مالی برخی از مردم هستیم. شاید اگر تا چند وقت پیش سرپرست خانواده یک ماه حقوق نمی گرفت، این موضوع خیلی به چشم نمی آمد و شرایط به وسیله خانواده مدیریت شد، اما امروز شرایط فرق دارد و خیلی سخت می گردد اوضاع مالی خانواده را طوری مدیریت کرد که بچه ها متوجه شرایط بحرانی نشوند؛ آن هم بچه هایی که این روز ها با دوستانشان در چشم و هم چشمی گوشی های آیفون و کتانی های نایک و آدیداس هستند.
او ادامه می دهد: درست است که ما مثلاً 10 سال پیش مسائل امروز را نداشتیم و ارزش هایمان متفاوت بود، اما باید قبول کنیم که بچه های امروز خیلی با ما فرق دارند. یادم می آید که ما وقتی بعد از تعطیلات نوروز به مدرسه می رفتیم، کفش های نویمان را خاکی می کردیم که کسی متوجه نو بودن آن ها نگردد، اما الان معیار زندگی ها پول شده است و بچه ها برای برند کفش هایشان در مدارس به یکدیگر فخر می فروشند. گذشت آن زمانی که یکپارچگی در مدارس وجود داشت و بچه ها حق خوردن برخی خوراکی ها را در مدارس نداشتند. بچه های الان گران ترین لوازم را به مدرسه می برند و به یکدیگر پز می دهند. در واقع کودکی این نسل شباهت چندانی به کودکی ما ندارد. حتی این روز ها در مدارس ساعت مشخصی به نام زنگ اسباب بازی وجود دارد و بچه ها لوکس ترین اسباب بازی ها را با خودشان به مدرسه می برند.
این روانشناس اظهار می نماید: موضوع بحث ما این نیست. موضوع ما والدینی هستند که از روی نامطلعی در جمع های خانوادگی از مسائل مالی دائم شکایت می نمایند و متوجه نیستند که این موضوع چقدر بچه ها را افسرده می نماید.
وقتی هیچ چیز مهم نیست، به جز پول!
علی قارداشی معتقد است: این روز ها همه چیز با پول سنجیده می گردد. مثلاً بچه ها دوست دارند در تعطیلات نوروز به خانه کسی بروند که عیدی بیشتری می دهد. این ناشی از مادی گرایی است که همه به آن گرفتار شده اند و بسیار آسیب زننده است. متأسفانه جامعه به دو طبقه تقسیم شده و طبقه میانه، دائم در حال کوچک تر شدن است. به طوری که برخی از بچه ها در مدارس غیرانتفاعی با امکانات عجیب و غریب درس می خوانند و برخی بچه ها در مدارسی هستند که یک سیستم گرمایشی مناسب هم ندارد.
بچه ها ما در جامعه و در جمع های خانوادگی شرایط خودشان را با سایر بچه ها مقایسه می نمایند و در عین حال متوجه هستند که چه فشار های مالی سنگینی به خانواده هایشان تحمیل می گردد. گاهی فشار آنقدر زیاد است که خانواده اصلاً متوجه نیست که کنترل شرایط از دستش خارج شده و نتوانسته مشکل را از فرزند پنهان کند.
این روانشناس در همین باره شرح می دهد: آدم بزرگ ها از رشد شناختی و رشد تحلیلی برخوردارند. رشد شناختی یعنی فهمیدن یک موضوع و رشد تحلیلی یعنی توانایی درک و تحلیل همان موضوع و انتخاب راه چاره مناسب برای آن. این در حالی است که بچه ها از رشد شناختی برخوردارند، اما هنوز رشد تحلیلی ندارند. یعنی آن ها مفهوم بی پولی را می فهمند، اما توانایی هضم آن را ندارند. والدین باید بدانند که شاید فرزندشان از نظر خودشان خیلی بزرگ شده، اما واقعیت این است که او قابلیت تحلیل مسائل مالی والدینش را ندارد.
شکایت از بی پولی با بچه ها چه می نماید؟
علی قارداشی شکایت مالی والدین مقابل کودک را به شدت آسیب زننده می داند و می گوید: در این شرایط بچه عزت نفس خود را از دست می دهد. در جهانی امروز قدرت مالی با مقدار نفوذ در جامعه رابطه مستقیم دارد و کودک در این شرایط احساس می نماید که دارای یک خانواده ضعیف است که به آن احترام گذاشته نمی گردد و در نهایت احساس حقارت می نماید. از طرف دیگر کودک احساس ناتوانی خواهد داشت، چون می بیند که کوشش های والدینش عایدی چندانی ندارد و فکر می نماید که علتی ندارد برای ساختن آینده اش کوشش کند.
هر پولداری سارق است؟
او بعلاوه اضافه می نماید: یکی دیگر از پیامد های این موضوع ایجاد احساس خشم در کودک است. بچه ای که از لحاظ مالی تحقیر می گردد، پرخاشگر خواهد بود. او اول اسباب بازی دوستانش را خراب می نماید و بعد سارقی های کوچک از او سر می زند. بزرگ تر که گردد به خودش اجازه می دهد روی یک ماشین مدل بالا خط بیندازد. چون ما آدم بزرگ ها مدام در گوشش خوانده ایم که هر آدم پولداری یا سارق است یا از رابطه های خاصی بهره می برد. چون مدام در گوشش خوانده ایم که هر چقدر هم کوشش کنی اگر رابطه نداشته باشی به هیچ جا نمی رسی! او هم همواره هر آدم ثروتمندی را سارق و رانت خوار می بیند. در این شرایط فرزند ما ممکن است حس کند که لیاقت زندگی خوب را ندارد.
برای آسایش فرزندتان از خودگذشتگی نموده اید؟
این روان درمانگر می گوید: یک اخلاق بدی که والدین ایرانی دارند، ایجاد احساس عذاب وجدان در فرزندشان است. مثلاً وقتی فرزندشان درخواستی دارد، خیلی غیرمنطقی در جواب با آه و ناله می گویند که من برای آسایش تو همواره از خودم گذشته ام و از خواسته های شخصی ام صرف نظر نموده ام. یعنی والدین می خواهند به بچه بفهمانند که خودشان را قربانی نموده اند برای اینکه او زندگی خوبی داشته باشد؛ رویکرد بسیار غلطی که باعث می گردد بچه هیچ وقت خواسته هایش را با خانواده در میان نگذارد. اگر والدینی هستید که همواره در خانه از شرایط بد مالی صحبت می کنید و فرزندتان را هم در این بحث ها دخالت می دهید، باید بدانید که فرزندتان را در شرایط سختی قرار داده اید.
او ادامه می دهد: صحبت کردن بیش از مقدار درباره مسائل مالی آن هم مقابل بچه ها آن ها را منزوی می نماید و به ناکامی می کشاند. این ناکامی ممکن است خودش را با افت تحصیلی نشان دهد. چون بچه با خودش می گوید من که پیشرفت نمی کنم. عده ای دیگر از بچه ها نیز به دروغگویی روی می آورند فقط برای اینکه خودشان را به دوستانشان ثابت نمایند. مراجعه نماینده ای داشتم که بچه ای حقوق یک ماه پدرش را سارقیده بود تا کل بچه های کلاس را ساندویچ مهمان کند و به این ترتیب ثابت کند خانواه خیلی پولداری دارد. بچه ها در این شرایط به چیزی که نیستند، تظاهر می نمایند و گاهی از نشان دادن والدینشان به دوستانشان خجالت می کشند، چون مثلاً ماشینشان پراید است.
مقدار عایدی شما به فرزندتان ربطی ندارد
او در پاسخ به این پرسش که نقش خانواده و مدرسه در آموزش های مالی به بچه ها چیست؟ شرح می دهد: مدارس و خانواده نقش مهمی درباره آموزش این موارد به بچه ها دارند. باید گروه هایی در مدارس از دانش آموزان تشکیل گردد که هدفشان انجام کار خوب و یاری به دیگران باشد. معلم ها باید در مدرسه راجع به ارزش های انسانی برای بچه ها صحبت نمایند و به آن ها بگویند که ثروت معنایش فقط حساب بانکی پر نیست بلکه والدین خوب، سلامتی، دانش و … هم ثروت محسوب می شوند. این آموزش ها در سنین کودکی بسیار تاثیرگذارتر است.
مدارس باید روی یکدستی بچه ها تاکید داشته باشند. من از یک سیستم کمونیستی حرف نمی زنم، اما معتقدم آن ها باید هنر خوب زندگی کردن را به بچه ها یاد بدهند، نه هنر پول خرج کردن را! باید به بچه ها یاد بدهند که خوشبختی در گرو کار های کوچک است. از طرفی والدین حق ندارند از مقدار عایدیشان یا حتی پس اندازشان با بچه ها حرف بزنند. اگر هم فرزندشان سوال مستقیمی در این باره پرسید کافی است در جواب فقط بگویند که از پس مخارج زندگی برمی آیند و جای نگرانی نیست. بهتر است از سن پایین به بچه هایشان ماهیانه بدهند و مدیریت هزینه را به او یاد بدهند و حتی وقتی بچه پس اندازی برای خود جمع نموده به او جایزه بدهند. بچه ها باید انضباط مالی را یاد بگیرند نه اینکه دائم به آن ها احساس خشم یا عذاب وجدان منتقل گردد.
پ
منبع: برترین ها